ترجمه مقاله

خشاش

لغت‌نامه دهخدا

خشاش . [ خ ِ ] (ع اِ)چوب که در بینی شتر کنند. ج ، اَخِشَّه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). جوال . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || خشم . غضب . || جانب . کنار. || مار کوهی که بسیارزهر دارد. || (ص ) آنکه وی را دماغ نباشد خواه از دواب زمین بود یا از مرغان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله