ترجمه مقاله

خشکسالی

لغت‌نامه دهخدا

خشکسالی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) حالت خشکسال بودن .قحطی . بوضع خشکسال بودن . مجاعه . جدب . (یادداشت بخط مؤلف ). || بی بارانی . بدون بارندگی . (یادداشت بخط مؤلف ) : خشکسالی معروف است حالت قبیح و ناپسندی است که آب و هوای فلسطین طبعاً اسباب آن میشد چه که در آنجا از ماه مه الی سپتامبر باران نمیبارد و در مدت ماههای تابستان زمین می خشکد و شکافها و ترکهای عظیمه پیدا می کند. (قاموس کتاب مقدس ).
ترجمه مقاله