ترجمه مقاله

خشک باختن

لغت‌نامه دهخدا

خشک باختن . [ خ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بی شرط و گرو قمار بازی کردن . (از برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (شرفنامه ٔ منیری ). || هرچه اسباب بود بتمام درباختن . (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از سامان و مایعرف خود را باختن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) :
چشم من با رخ تو هر دو جهان
خشک می بازد و تر می ماند.

خاقانی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله