ترجمه مقاله

خشک دست

لغت‌نامه دهخدا

خشک دست . [ خ ُ دَ ] (ص مرکب ) آنکه دست بی حرکت دارد، اَشَل ّ. شَلاّء. اَعسَم . (یادداشت بخط مؤلف ). || ممسک . بخیل . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (یادداشت بخط مؤلف ) :
جهان کز آب کرم بحر بود برگردید
ز دست بخل تو ای خشک دست تردامن .

شریف تبریزی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله