ترجمه مقاله

خشک رنده

لغت‌نامه دهخدا

خشک رنده . [ خ ُ رَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خارش خشک . (آنندراج ). جرب خشک . (ناظم الاطباء): خشک رنده یا خشک ریزه که به عربی آن را حصف گویند بثره هایی بود سخت خرد و سرخ و سوزاننده همچون سوزانیدن زخم سرسوزن و اندر تابستان پدید آید خاصه آن وقت که مردم گرم شود و عرق کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) .
ترجمه مقاله