ترجمه مقاله

خش

لغت‌نامه دهخدا

خش . [ خ َش ش ] (ع مص ) درآمدن در چیزی . || دشمن داشتن کسی را و ملامت کردن او را پنهان . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || چوب در بینی شتر کردن تا مهاربر آن کشیده شود. || باران اندک آوردن ابر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
ترجمه مقاله