ترجمه مقاله

خصل

لغت‌نامه دهخدا

خصل . [ خ َ ] (ع اِ مص ) نشانه زنی و رسیدن تیر نزدیک نشانه و بر همین دو خصلت تیراندازان گرو بندند. (منتهی الارب ). یقال احرز فلان خصله یعنی غالب آمد فلان در قمار و کذلک : اصاب خصله . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله