خضراء دمنلغتنامه دهخداخضراء دمن . [ خ َءِ دِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سبزه ای که بر وی سرگین روید : چشم غره شد بخضراء دمن عقل گوید بر محک ماش زن .(مثنوی ).