خط بر آب
لغتنامه دهخدا
خط بر آب . [ خ َ ب َ ] (ص مرکب ) ناپدیدار. تباه . (از حاشیه ٔ دیوان منوچهری چ دبیرسیاقی ) :
هست با خط تو خط چینیان چون خط بر آب
هست با شمشیر تو اقلام شیران خرگُواز.
هست با خط تو خط چینیان چون خط بر آب
هست با شمشیر تو اقلام شیران خرگُواز.
منوچهری .