ترجمه مقاله

خفاش

لغت‌نامه دهخدا

خفاش . [ خ ُف ْ فا ] (ع اِ) شب پره . وطواط. موش کور. مرغ عیسی . شب باره . شب باز. شب بازه ، شب پرک . شب بوزه . شب یازه . شبینه . شیوز. شب کور. شیرمرغ . شیرزج . شیرزق . (یادداشت بخط مؤلف ). شباره . بیواز. چرهواز. پازیره . خربواز. خربوز. خرپور. خربیواز.شبان . شبانور. شپرک . شپره . شپوز. شپوژ. شهله . یارسه . شبده . پرسه . پرسقی . یراسه . (از ناظم الاطباء). ج ، خفافیش . در صبح الاعشی این حیوان چنین تعریف شده است : او پرنده ای است غریب الشکل و عجیب الوصف بدون پر و صاحب دو بال و بالهای او بدو دست او چسبیده است . بعضی می گویند که بالهایش بدو پهلوی او چسبیده است . او را خفاش بدان جهت نامند که در روز نمی بیند. در زبان عرب ،این پرنده را وطواط نیز گویند، ولی عقیده ٔ پاره ای بر آنست که خفاش پرنده صغیر و وطواط پرنده ٔ کبیر است .وطواط را خطاف نیز نام است . خفاش از خواص پرندگان چیزی ندارد. او را دندانها و خصیتین است و حائض می شودو چون آدمیان می خندد و مانند چهار پایان ادرار می کند و بچه ٔ خود را از پستان خود شیر می دهد. از آنجا که در روز نمی بیند همواره برای قوت خود در وقت غروب آفتاب از لانه ٔ خود بیرون می آید و در همین وقت است که پشه ها نیز برای خوردن خون حیوانات خارج می شوند و به خفاش برمی خورند و خفاش به آنها حمله می کند و قوت خود را درمی یابد. گفته شده است که این حیوان را مسیح خلق کرده است . (از این جهت بین فارسی زبانها مرغ عیسی نام دارد). خفاش سریعالحرکت و پرعمر است خفاش ماده بین سه تا هفت جوجه می گذارد و فرزند خود را در حین پرواز زیر بال خود می گیرد و باز گفته شده است که او در حال طیران ، بچه خود را شیر می دهد. چون برگ دلب خفاش را اصابت کند او را بیهوش می کند. قتل این حیوان در اسلام نهی شده است . (از صبح الاعشی ج 2 ص 84) :
بود خفاش و نتواند که بیند روی من نادان
ز من پنهان شود زیرا منم خورشید رخشانش .

ناصرخسرو.


نور خورشید در جهان فاش است
آفت از ضعف چشم خفاش است .

سنائی .


عشق خوبان و سینه ٔ اوباش
نور خورشید و دیده ٔ خفاش .

ظهیرفاریابی .


هواداری مکن شب را چو خفاش .

نظامی .


نتوانم که ترا بینم از آنک
چشم خفاش ضیا نپذیرد.

عطار.


آنچنانکه لمعه ٔ دریاش اوست
شمس دنیا در صفت خفاش اوست .

مولوی .


غایت لطف و کمال او بود
ورنه خفاشش کجا مانع شود.

مولوی .


بچشم کوته اغیار درنمی گنجد
مثال چشمه ٔ خورشید و دیده ٔ خفاش .

سعدی (طیبات ).


که تاب خور ندارد چشم خفاش .

شبستری .


چشم خفاش اگر پرتوخورشید ندید
جرم بر دیده ٔ خفاش نه بر خورشید است .

ابن یمین .


از پی طعمه شامی شده ام چون خفاش
وز پی دیدن خورشید شدم چون حربا.

؟


ترجمه مقاله