ترجمه مقاله

خلاص یافتن

لغت‌نامه دهخدا

خلاص یافتن . [ خ ِ / خ َ ت َ ] (مص مرکب ) نجات یافتن . رها شدن :
یعنی ای مطرب شده با عام و خاص
مرده شو چون من که تا یابی خلاص .

مولوی .


بندی مهر تو نیابد خلاص
غرقه ٔعشق تو نبیند کنار.

سعدی (طیبات ).


دانند عاقلان بحقیقت که مرغ روح
وقتی خلاص یافت کزین آشیان برفت .

سعدی .


مگر آنکه هر دو چشمش همه روز بسته باشد
بورع خلاص یابد ز فریب چشم بندان .

سعدی (طیبات ).


بسته ٔ زنجیر زلف زود نیابد خلاص
دیر برآید بجهد هرکه فروشد بقیر.

سعدی (بدایع).


ترجمه مقاله