خلال نماندن
لغتنامه دهخدا
خلال نماندن . [ خ ِ / خ َ ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تمام و کمال تاراج شدن و بغارت رفتن . (آنندراج ) :
کس آمد کزآن ملک آراسته
خلالی نمانده ست از آن خواسته .
کس آمد کزآن ملک آراسته
خلالی نمانده ست از آن خواسته .
نظامی (از آنندراج ).