ترجمه مقاله

خلاوه

لغت‌نامه دهخدا

خلاوه . [ خ َ / خ ِ وَ / وِ ] (ص ) سرگشته . حیران . سراسیمه . دنگ . (ناظم الاطباء) (فرهنگ جهانگیری ) :
حریف جنگ گزیند تو هم درآ در جنگ
چو سگ صداع کند تن مزن برآ در سنگ
بخویش آی و چنین خویش را خلاوه مکن
که اینت گوید گول است و آنت گوید دنگ .

مولوی .


ترجمه مقاله