ترجمه مقاله

خلب

لغت‌نامه دهخدا

خلب .[ خ ِ ] (ع اِ) ناخن . چنگل . || برگ تاک . || ثرب . || پرده ٔ دل . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). در منتهی الارب در ذیل این معنی آمده است : او لحیمة رقیقه فصل بین الاضلاع او الکبد او زیادتها او حجابها او شیی ابیض رقیق لازق بها (یا پاره گوشتی نازک که بین اضلاع و کبد است یا زیاده کبد یا حجاب کبد یا شیی سفید نازکی که بکبد چسبیده است ). || حجاب قلب . (یادداشت بخط مؤلف ). || مردی که زنان او را دوست میدارند و او آنها را برای فجور و فسق دوست میدارد. (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). یقال هو خلب نساء. ج ،اخلاب ، خلباء. یقال : هم اخلاب نساء، هم خلباء نساء.
ترجمه مقاله