ترجمه مقاله

خلق

لغت‌نامه دهخدا

خلق . [ خ َ ل َ ] (ع ص ) کهنه . (مذکر و مؤنث در آن یکسانست ). پاره . از بین رفته . (یادداشت بخط مؤلف ). ج ، خُلقان : جبه ای داشت حسنک ... خلق گونه . (تاریخ بیهقی ). بخواندند و با آن جامه ٔ خلق پیش آمد و زمین بوسه داد و بایستاد. (تاریخ بیهقی ).
نوها همه خلق شود و هرگز
نشنید کس که نو شد خلقانی .

ناصرخسرو.


تیغ و قرآن ورا شده معجز
نشود شرع او خلق هرگز.

سنائی .


نقل است که قصد... و جامه خلق داشت ، راه ندادندش . حالتی بر او پدید آمد، گفت : با دست تهی بخانه ٔ دیو راه نمی دهند؛ بی طاعت به خانه ٔ رحمن چنین راه دهند. (تذکرة الاولیای عطار). بکشتی دربودم و مرا کشتی بان نمی شناخت . جامه ای خلق داشتم و مویی دراز و بر حالی بودم که از آن اهل کشتی جمله غافل بودند. (تذکرة الاولیای عطار).
بل قضا حق است و جهد بنده ٔ حق
هین مباش اعور چو ابلیس خلق .

مولوی .


بازگرد از کفر سوی دین حق
ورنه در نار ابد مانی خلق .

مولوی .


درد باغت گر خلق پوشید مرد
خواجگی خواجه را آن کم نکرد.

مولوی .


- خلق کردن ؛ خوار کردن :
خویشتن را خلق مکن بر خلق
برد نو بهتر از کهن دیباست .

مسعودسعد.


و اکنون سبب تهمت یکدیگر... دیگر چنین خویش را خوار و خلق کرده اند. (جهانگشای جوینی ).
ترجمه مقاله