خلوتی
لغتنامه دهخدا
خلوتی . [ خ َل ْ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به خلوت . کنایه از گوشه نشین و مجرد. (از ناظم الاطباء) :
بشنو ازین پرده و بیدار شو
خلوتی پرده ٔ اسرار شو.
خلوتی پرده ٔ اسرار شو
ما همه خفتیم تو بیدار شو.
بشنو ازین پرده و بیدار شو
خلوتی پرده ٔ اسرار شو.
نظامی .
خلوتی پرده ٔ اسرار شو
ما همه خفتیم تو بیدار شو.
نظامی .