ترجمه مقاله

خلیش

لغت‌نامه دهخدا

خلیش . [ خ َ ] (اِ) گل و لای درهم آمیخته ٔ چسبنده که پای بدشوار از آن جدا شود. (از انجمن آرای ناصری ) (از ناظم الاطباء) (از برهان قاطع). || شور. آشوب . مشغله . (ناظم الاطباء) (از برهان قاطع). || گل چاه که چون پای در وی شود بسختی برآید. (یادداشت بخط مؤلف ). حماءة. لوش بن آب . (ربنجنی ). گل گندیده . (لغت نامه ٔ اسدی ). لجن . (ربنجنی ).
ترجمه مقاله