ترجمه مقاله

خمپاره

لغت‌نامه دهخدا

خمپاره . [ خ ُ رَ / رِ ](اِ مرکب ) قنباره . غنباره . چیزی است هاون مانند سرگشاده که کولی [ کذا ] مجوف در آن نهند و پر از آهن ریزه نمایند و بقلعه یا که شهر اندازند آن کولی بلند شود و بزمین رسد فرورود و بعد از لحظه برآید و بپاشد.(لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). قسمی توپ با لوله ٔ کوتاه که پیاده نظام حمل می کند و با آن اشیانه ٔ مسلسل حریف را از مقابل برمی دارد. (یادداشت بخط مؤلف ). || گلوله ای که در خمپاره بکار می رود. || قسمی آتش بازی که چون گلوله به هوا شود و آنجا بترکد و بیشتر برنگهای مختلف . (یادداشت بخط مؤلف ).
ترجمه مقاله