ترجمه مقاله

خمیر

لغت‌نامه دهخدا

خمیر. [ خ ِم ْ می ] (اِخ ) لقب یزیدبن معاویه است : و اگرخواجه روا دارد که ازین «اولی الامر» وقتی یزید خمیر را خواهد و وقتی ولید پلید را خواهد. اگر من گویم که مراد از اولی الامر علی مرتضی (ع ) است و حسن مجتبی (ع ) است ، خواجه مصنف سنی گوید که دروغ است . (نقض الفضائح ص 284 - 285). از مذهب شیعه معلوم است که بوسفیان و زنش هند عتبه را و پدرش صخر را و پسرش معاویه و پسرزاده اش یزید خمیر را چه گویند از نفرین و لعنت . (نقض الفضائح ص 267). اگر باری تعالی به نص قرآن طاعت بوسفیان جاهل و یزید خمیر و عمروعاص عاصی را بر خلقان بواجب کرده است لابد حسن علی (ع ) را بخدمت معاویه باید رفتن . (نقض الفضائح ص 359).
ترجمه مقاله