خم سنگینه
لغتنامه دهخدا
خم سنگینه . [ خ ُ م ِ س َ گی ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) خم سنگین . رجوع به خم سنگین شود :
داشت خنبی چند از روی بگنجینه
که در او نرسیدی پیل از سینه
رزبان آمد با حمیت دیرینه
خونشان افکند اندر خم سنگینه .
داشت خنبی چند از روی بگنجینه
که در او نرسیدی پیل از سینه
رزبان آمد با حمیت دیرینه
خونشان افکند اندر خم سنگینه .
منوچهری .