خنجر زدنلغتنامه دهخداخنجر زدن . [ خ َ ج َ زَ دَ ] (مص مرکب ) با خنجر زخم زدن . خنجربه چیزی فروکردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : دست و ساعد می کشد درویش راتا نپنداری که خنجر میزند.سعدی .