ترجمه مقاله

خندستان

لغت‌نامه دهخدا

خندستان . [ خ َ دِ ] (اِ مرکب ) جای تمسخر. جای هزل . مجلس سخره . مجلس لاغ . (از آنندراج ). مجلس و معرکه ٔ مسخرگی . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || مسخره . لاغ . (از ناظم الاطباء): تهکم ؛ خندستان کردن . (زوزنی ). || کنایه از لب و دهان معشوق . (از آنندراج ). و آن را خندستانی هم گفته اند. (برهان قاطع).
ترجمه مقاله