ترجمه مقاله

خنیدن

لغت‌نامه دهخدا

خنیدن . [ خ َ دَ ] (مص ) پیچیدن آواز را گویند در کوه و حمام و گنبد وامثال آن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) :
همه دشت از آوازشان می خنید
همی رفت تا شهر پیران رسید.

فردوسی .


|| شهرت یافتن . بلندآوازه شدن . مشهور شدن . عام شدن . بگوش همه کس رسیدن . (یادداشت بخط مؤلف ) (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). چیزی سخت مشهور و آشکارا شدن . (از لغت نامه ٔ اسدی ).
ترجمه مقاله