ترجمه مقاله

خنیور

لغت‌نامه دهخدا

خنیور. [ خ َ / خ ُ وَ ] (اِخ ) پل صراط.(ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (آنندراج ) :
ترا هست محشر رسول حجاز
دهنده ز پول خنیور جواز.

عنصری .


همیدون بپول خنیور گذار.

اسدی .


مصحف چینود. رجوع بدان کلمه شود. || (اِ) مزارع . زراعت کننده . || روز رستاخیز. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله