خواب گفتن
لغتنامه دهخدا
خواب گفتن . [ خوا / خا گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیان خواب کردن . حکایت خواب گفتن . || حرفهای نامربوط و پریشان گفتن . خیالات واهی و نادرست بهم بافتن :
کنون نزد من چون زنان بسته دست
همی خواب گویی بکردار مست .
کنون نزد من چون زنان بسته دست
همی خواب گویی بکردار مست .
فردوسی .