ترجمه مقاله

خوارج

لغت‌نامه دهخدا

خوارج . [ خ َ رِ ] (اِخ ) نام فرقه ای است از مسلمانان که بعد از جنگ صِفّین و مسأله ٔ حکمیت بمخالفت خلیفه ٔوقت برخاستند و چون از طرف علی (ع ) ابوموسی اشعری و از طرف معاویه عمروبن عاص بداوری معین شده بودند تا با مطالعه ٔ کتاب خدا و سنت رسول معلوم کنند که از علی و معاویه کدام یک بر حقند همین که داور شام داور عراق را فریب داد و عراقیان دانستند از عمروبن عاص فریب خورده اند بر علی (ع ) اعتراض کردند که چرا به حکمیت گردن نهاده ای و فرقه ای شدند و بمخالفت علی پرداختند. ابتداء این عده اهمیت چندانی نداشتند ولی روزبروزبر شمار آنان افزوده شد و سرانجام در حزورا، گردآمدند. علی (ع ) با آنان جنگید و خوارج شکستی سخت خوردند. لیکن بنای اعتقاد آنان در اسلام باقی ماند و رفته رفته برای خود مکتب خاصی تأسیس کردند و در مسائل اعتقادی نظر دادند. خوارج مخصوصاً در دوره ٔ بنی امیه قدرت بسیار بدست آوردند و بدو قسمت شدند، قسمتی در عراق و فارس و کرمان تسلط پیدا کردند و دسته ای در جزیرةالعرب ، این فرقه ٔ عظیم در عهد امویان یکی از مشکلات بزرگ دولت اسلامی بودند و در دوره ٔ بنی عباسی هم تا چندی کر و فری داشتند ولی بتدریج از میان رفتند. از تعالیم مشترک بین دسته های مختلف خوارج این است که اولاً:
بخلافت ابوبکر، عمر، عثمان تا اواخر خلافت علی بن ابیطالب (ع ) تا موقعی که بحکمیت تن درنداد معترف و موافق بودند و بعد از موضوع حکمیت با علی بن ابیطالب و پس از وی نسبت به همه ٔ خلفای اموی و عباسی مخالفت شدید داشتند و مخصوصاً از بنی امیه بدشنامهای زشت یادمیکردند. ثانیاً بخلافتی معتقد بودند که انتخاب خلیفه از روی اختیار مردم و از میان مسلمانان خواه قریش و عرب و خواه از هر قوم و ملت دیگر صورت گیرد. بدین ترتیب خوارج مطلقاً نژاد را در موضوع خلافت شرط نمی دانستند. ثالثاً می گفتند: خلیفه بعد از انتخاب باید اوامر الهی را اطاعت کند والا باید معزول شود. بعد از آنکه خوارج بفرق متعدد منقسم شدند هر یک از آنها برای خود مباحثی راجع بمسائل معنوی در پیش گرفتند و مهمترین بحث این فرق راجع به «ایمان » بود. تقریباً همه ٔ فرق خوارج می گفتند عمل به احکام دین جزو ایمان است وایمان تنها به اعتقاد نیست . پس کسی که بوحدانیت خداوند و نبوت محمد (ص ) اقرار داشته باشد ولی بفرایض عمل نکند و مرتکب معاصی گردد کافر و واجب القتل است . ازمهمترین فرق خوارج «ازارقه » و «صفریة» بودند. خوارج ایران بیشتر در سیستان و خراسان قدرت داشتند و در سه قرن اول هجری غالباً تشکیل دسته های بزرگ میداده و تسلط خلفا را بر این نواحی دشوار میساخته اند چنانکه خلفا گاه مجبور می شدند برای رفع مزاحمت آنان لشکرکشی کنند. از بزرگان خوارج ایران باید از حمزه پسر آذرک شاری و عمار خارجی را نام برد : و اندر بم سه مزگت جامع است یکی خوارج را و یکی مسلمانان را ویکی اندر حصار. (حدود العالم ). اندر حدود این کوه بلقا شهرها و روستاها بسیارند و اندر وی همه مردمان خوارجند. (حدود العالم ). مردمان گردیز خوارج اند. (حدود العالم ). اسبزار او را چهار شهر است چون : کواژان ، کوژد، جراسان ، ارسکن ... و مردمان او خوارج اند و جنگی . (حدود العالم ). شحنه بدو پیوندد و روی بدان مهم آرند و آن خوارج را برمانند. (تاریخ بیهقی ). ناصواب است رفتن بر اینجانب و خراسان را فروگذاشتن با بسیار فتنه و خوارج . (تاریخ بیهقی ). ممکن نیست که این لشکر جز بمدد رود که کار خوارج دیگر است . (تاریخ بیهقی ). این قوم مشتی خوارجند اگر خواهند که بازآیند زیاده از آن ببینند که دیده اند. (تاریخ بیهقی ).
کجا شده ست ابومسلم آن سوار گزین
که بیخ جمله خوارج بکند او به تبر.

ناصرخسرو.


- خوارج نهروان ؛ آن گروهی از خوارج که بر ضد علی (ع ) قیام کردند و در نهروان بین آنها و حضرت علی (ع ) جنگ افتاد و سرانجام بشکست آنها کشیدو به آخر یکی از خوارج نهروان بنام عبدالرحمن بن ملجم علی (ع ) را کشت .
ترجمه مقاله