ترجمه مقاله

خودخواه

لغت‌نامه دهخدا

خودخواه . [ خوَدْ / خُدْ خوا / خا ] (ص مرکب ) مختال . ازخودراضی . خودبین . خودپرست . معجب . متکبر. (یادداشت بخط مؤلف ) :
خودخواه را نگنجد در دل هوای دیدار
سودای او چو داری از خود رهید باید.

حاج سیدنصراﷲ تقوی .


|| مغرض . غرضمند. || تن پرور. (ناظم الاطباء). || آنکه خویشتن را فقط میخواهد. (ناظم الاطباء). مقابل غیرخواه . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله