ترجمه مقاله

خودرو

لغت‌نامه دهخدا

خودرو. [ خوَدْ / خُدْ ] (نف مرکب ) که نکِشته و ننشانده اند. که تخم آن نکشته اند. که بی افشاندن تخم یا غرس نهال روید. نبات وحشی . دیمی . که بی کشتن روید. (یادداشت بخط مؤلف ). خودرسته و بخودی خود سبزشده ناکاشته . (ناظم الاطباء). خودروی :
نه این زمان دل حافظ در آتش هوس است
که داغدار ازل همچو لاله ٔ خودروست .

حافظ.


|| رنگ ناکرده که دارای رونق طبیعی باشد. (ناظم الاطباء). خودروی . || نودولت . نوکیسه . تازه بدوران رسیده . ندیدبدید. (یادداشت بخط مؤلف ). خودروی . || بدون تربیت و بالیدگی و نمود بخودی خود. (ناظم الاطباء). خودروی . || (اِ مرکب ) گل لاله . (ناظم الاطباء). خودروی .
ترجمه مقاله