خودسوارلغتنامه دهخداخودسوار. [ خوَدْ / خُدْ س َ ] (ص مرکب ) خودسر. مستبدبالرأی . (از آنندراج ) : بر صف هندوی آهم چون زندترک گردون خودسواری بیش نیست .طالب آملی (از آنندراج ).