ترجمه مقاله

خوراکی

لغت‌نامه دهخدا

خوراکی . [ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) بهره ٔ روزینه از غذا. || پولی که برای خریداری روزینه ازغذا می دهند. || پولی که برای صرف معاش خرج میشود. (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) آنچه خوردن را بکار آید. مقابل پوشاکی . (یادداشت مؤلف ). || آن دارویی که باید خورد. مقابل داروی تزریقی . || خوردنی . مأکول . ازدرِ خوردن .آنچه توان خورد. قابل خوردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
ترجمه مقاله