ترجمه مقاله

خوردستان

لغت‌نامه دهخدا

خوردستان . [ خوَرْ / خُرْ دُ ] (اِ) هر شاخه ٔ جوانی که از درخت روید. (ناظم الاطباء). || شاخ تازه ای را گویند که از تاک انگور سر زند و آن را بسبب خوشمزگی خورند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). شوش (در تداول مردم قزوین ). || نهال گل . نهال ریاحین . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله