ترجمه مقاله

خورش کردن

لغت‌نامه دهخدا

خورش کردن . [ خوَ / خ ُ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خورش ساختن . خورش درست کردن . خورش تهیه کردن . || خورش دادن . طعام دادن :
بصفت چون خری بماند راست
که بشیر سگش خورش کردند.

خاقانی .


ترجمه مقاله