ترجمه مقاله

خوشرنگ

لغت‌نامه دهخدا

خوشرنگ . [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ] (ص مرکب ) هر چیز که دارای رنگ و رونق نیکو و مطبوعی باشد. (ناظم الاطباء) :
نخلستانی است خوب و خوشرنگ
در هم شده همچو بیشه ٔ تنگ .

نظامی .


بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت .

حافظ.


ترجمه مقاله