ترجمه مقاله

خوش قلم

لغت‌نامه دهخدا

خوش قلم . [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ ل َ ] (ص مرکب ) کاغذ صاف و نرمی که به خوبی و روانی توان بر آن نوشت . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
می توان زد رقمی خواه به خون خواه به نیل
صفحه ٔ کاهی رخساره ٔ ما خوش قلم است .

طالب آملی (از آنندراج ).


بیاض گردن او دست را ز کار برد
بیاض خوش قلم از دست اختیار برد.

صائب (از آنندراج ).


رخ تو از خط مشکین رقم خطر دارد
سیاه زود شود صفحه ای که خوش قلم است .

صائب (از آنندراج ).


ترجمه مقاله