ترجمه مقاله

خونخواهی کردن

لغت‌نامه دهخدا

خونخواهی کردن . [ خوا / خاک َ دَ ] (مص مرکب ) طلب ثار کردن . طلب خون کسی کردن . قصاص خواستن . (از آنندراج ) :
من که شادی مرگ کردم گر کشد قاتل مرا
شرم بادم مخلص ار در حشر خونخواهی کنم .

مخلص کاشی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله