ترجمه مقاله

خون بست

لغت‌نامه دهخدا

خون بست . [ خوم ْ ب َ ] (ص مرکب ) خون بر. آنچه موجب بند آمدن خون از زخمی شود از داروها. || (اِ مرکب ) فدیه ٔ قتل . خونبها. دیه .
ترجمه مقاله