ترجمه مقاله

خپ

لغت‌نامه دهخدا

خپ . [ خ َ] (اِ) خاموشی . (برهان قاطع). صاحب آنندراج و انجمن آرای ناصری و ناظم الاطباء نیز آنرا خاموشی معنی کرده اند و ناظم الاطباء آنرا صفت آورده است :
گرشمس تبریزی مرا کردی اشارت گفتمی
ایندم چو تنگ آورده است خپ کردم از بیش و ز کم .

مولوی (از فرهنگ جهانگیری ).


|| (فعل امر) امر به خاموشی . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). خاموش باش . دم مزن . (ناظم الاطباء). ساکت شو. دم فروبند. اسکت . صه :
فلک را دوش می گفتم که ما را
بجز آسایشی از تو طمع نی .
فلک چون این سخن بشنید گفتا
برو ابن یمین خپ باش یعنی .

ابن یمین (از جهانگیری ).


ترجمه مقاله