ترجمه مقاله

خیال بازی

لغت‌نامه دهخدا

خیال بازی . [ خ َ / خیا ] (حامص مرکب ) خیال پروری . وسوسه . خیال سازی . تصورات نابجا و گمانهای بی معنی :
آن پرده و این خیال بازی است
از زحمت این و آن مرا بس .

خاقانی .


ای دل از این خیال سازی چند
بخیالی خیال بازی چند.

نظامی .


چون نباشد خیالهای درشت
خاطرم را خیالبازی کشت .

نظامی .


تا کند صید سحرسازی تو
جادوان را خیال بازی تو.

نظامی .


دیده ٔ مردم خیال پرست
از فریب خیال بازی رست .

نظامی .


ترجمه مقاله