خیره روی
لغتنامه دهخدا
خیره روی . [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) بی حیا. بی شرم . (آنندراج ). خیره رو :
پرخدویی زشت خویی
خیره رویی خربطی .
برون تاخت خواهنده ٔ خیره روی
نکوهیدن آغاز کردش بکوی .
صفائی بدست آر ای خیره روی
که ننماید آیینه ٔ تیره روی .
پرخدویی زشت خویی
خیره رویی خربطی .
سوزنی .
برون تاخت خواهنده ٔ خیره روی
نکوهیدن آغاز کردش بکوی .
سعدی (بوستان ).
صفائی بدست آر ای خیره روی
که ننماید آیینه ٔ تیره روی .
سعدی (بوستان ).