ترجمه مقاله

خیره نگر

لغت‌نامه دهخدا

خیره نگر. [ رَ / رِ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) بدنگر. دقیق نگر. نظرزن . (یادداشت مؤلف ) :
گر باخبرستی ز پی روی تو هر شب
غیرت بر می بر فلک خیره نگربر.

سنائی .


گفتا چو منی را چه دهی دیده ٔ خیره
نفرین بچنین طیره گر خیره نگربر.

سوزنی .


ترجمه مقاله