ترجمه مقاله

خیزنده

لغت‌نامه دهخدا

خیزنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) خیزکننده . جهنده . || برپای خاسته . بلند شونده . || لغزنده . (ناظم الاطباء). || (اِ) نوعی از بازی کودکان که بتازی زحلوفه گویند و آن چنان است که کودکان بر توده خاک تر می نشینند و دست از خود برداشته فرو می لغزند. (ناظم الاطباء). رمزک . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله