ترجمه مقاله

داج

لغت‌نامه دهخدا

داج . (ع ص ) تاریکی شب . (برهان ). سیاهی شب . (شرفنامه ٔ). شب تاریک . (برهان ). شب بسیارتاریک . داجی . تاریک (دهار). شب سخت سیاه از تاریکی . سیاه از تاریکی . شبی بغایت تاریک . ظلمانی . مُظلم .مُدلهم . تاری . تارین . تیره . صاحب غیاث اللغات گوید:بجیم عربی (بدون تشدید) لفظ فارسی است به معنی تاریکی و تاریک و داج بتشدید جیم معرب آن است و نزد بعضی عربی الاصل به معنی بسیار تاریک - انتهی :
شبی پیش کردم چگونه شبی
همی از شب داج تاریک تر.

دقیقی (از المعجم ص 214).


تا شب جاه تو از بخت تو روشن روز است
روزهای همه اعدات شبان داج است .

مسعودسعد


از نور جبین تو بود روز منور
وز گیسوی مشکین سیاه تو شب داج .

سوزنی .


نیست بازی ز شیر بردن تاج
تا چه شب بازی آورد شب داج .

نظامی .


نیز ممکن بود که در شب داج
نیمه سودی نهان کنیم از باج .

نظامی .


روز سفید آن نه شب داج بود
بود شب اما شب معراج بود.

نظامی .


آن ز روز سپید تا شب داج
بمددهای لطف تو محتاج .

نظامی .


بیاض روی تو روشن چو عارض رخ روز
سواد زلف سیاه تو هست ظلمت داج .

حافظ.


فشاند غالیه سای هوا بچهره ٔ روز
غبار مشک تر از چین طره ٔ شب داج .

منصور شیرازی (از شرفنامه ).


ترجمه مقاله