ترجمه مقاله

دادستان

لغت‌نامه دهخدا

دادستان . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) مرکب از «داد» به معنی عدل و «ستان » از ادات اتصاف به مکان ، یعنی محل داد وجای داد. در پهلوی دادستان لغةً به معنی جای داوری و مجازاً به معنی فتوی و قانون است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
من شکستم حرمت ایمان او
پس یمینم برد دادستان او.

مولوی .


|| شریک شدن و راضی گردیدن در کاری . (برهان ).
ترجمه مقاله