ترجمه مقاله

دادمهر

لغت‌نامه دهخدا

دادمهر. [ م ِ ] (اِخ ) فرزند ذوالمناقب اصفهبد فرخان بزرگ و نواده ٔ دابویه سومین از ملوک گاوباره ٔ طبرستان . وی دوازده سال پادشاهی کرده است و معاصر خلفای اخیر بنی امیه بود.
ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان آرد: و بعد از او (اسفهبد) دادمهر که مهتر پسر او بود بنشست و از سیاستی که پدر را بود خللی بملک او راه نیافت ، دیگر باره عمارت قصر اصفهبدان فرمود و دوازده سال پادشاهی کرد، هیچ آفریده بطمعولایت او برنخاست و تا آخر بنوامیه کس بطبرستان نیامد... پس از دوازده سال پادشاهی دادمهربن فرخان با من و رفاهیت فرمان یافت و کسی بدیشان نپرداخت از آنکه اهل اسلام بخروج و تبدیل خلافت مشغول بودند، او را پسری ماند شش ساله خورشیدنام و برادری فرخان کوچک نام و به لغت کربالی گفتند یعنی اصم . بوقت وفات اندیشه کرد که اگر خلیفه و ولیعهد پسرک را کند ملک و دولت را خلل رسد و هواهای مختلف بادید آید، برادر را بخواند و عهد کرد و شرط نهاد که چون پسر بزرگ شود ملک با او سپارد و مضایقه نکند و بدین قرار او را اتابک پسر کرد... (تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ج 1 ص 165 و 170).
ترجمه مقاله