ترجمه مقاله

دادیاب

لغت‌نامه دهخدا

دادیاب . [ دادْ ] (نف مرکب ) یابنده ٔ عدل . انصاف جوینده . || داد یافته . انصاف دیده . انصاف جسته :
سایه ٔ یزدان تویی و آفتاب ملک تو
خلق یزدان از تواند انصاف جوی و دادیاب .

سوزنی .


ترجمه مقاله