ترجمه مقاله

دارج

لغت‌نامه دهخدا

دارج . [ رِ ](ع ص ) برانگیخته و به درجات بالا رونده : تراب ٌ دارج ؛خاکی که باد برانگیزد و بصورت گردباد درآورد. (المنجد) (آنندراج ). || صبی دارج ؛ کودکی که تازه برفتار شروع نماید. (ناظم الاطباء). || در عراق (بین النهرین ) زبان عربی عامیانه را گویند.
ترجمه مقاله