ترجمه مقاله

داز

لغت‌نامه دهخدا

داز. (اِخ ) نام یکی از طوایف ترکمن در شمال خراسان ، در سرحد ایران با ترکستان شوروی . این طایفه از قبیله ٔ یموت هستند. تیره ٔ داز به افسانه هایی اعتقاد و افتخار دارند که بموجب آن ایشان از بازماندگان یک خاندان پادشاهی هستند. همسایگان آنان نیز ایشان را ارجمندترین تیره ٔ قبیله ٔ یمؤت میشمارند. ترکمن هاحکایت کنند که مؤسس قبیله ٔ یموت دو زن داشت : زنی عقدی که فرزندی آورد بنام شرف ، و زنی غیرعقدی که دو پسر آورد: یکی بنام چونی و دیگر قجق . پدر هنگام مرگ یکی از دو اسب خود را به شرف بخشید و اسب دیگر را به دو نابرادری او داد. اما چونی از پذیرفتن اسب مشترک که نیم آن سهم قجق بود خودداری کرد. دل شرف بر او سوخت و او را پشت اسب خود سوار کرد. بدین ترتیب فجق باشرف پیوند یافت و یموت ها فرزندان این سه پسرند. از این جهت ادعا دارند که نسب اولاد شرف برتر از چونی است زیرا پسر زن عقدی مؤسس قبیله بوده است . دازها از فرزندان شرف و قجق ها هستند. (از مازندران و استرآبادرابینو. ترجمه ٔ وحید مازندرانی ص 128، 134 و 135). تیره ٔ داز شامل 500 خانوار و محل سکونت آن شمال غربی کتول است . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 102 شود.
ترجمه مقاله