ترجمه مقاله

داش

لغت‌نامه دهخدا

داش . (ترکی ، اِ) در ترکی به معنی سنگ است . (غیاث ) تاش . || نیز به معنی «هم » است چنانکه در یلداش به معنی همراه . (از غیاث ). در ناظم الاطباء، معنی رفیق و همدم دارد؛ سبق داش ، همشاگرد و رفیق درس و هم مکتب . خواجه داش : هم خدمت . (ناظم الاطباء). || مخفف داداش ... رجوع به داداش شود. || خطابی که گروهی از مردم عامه را کنند و آنان غالباً زفت اندام و نیرومندتن و برتری جوی و خودکامه و بذال و جوانمرد و زودگذر، کم تعقل و سریعالتصمیم باشند؛ داش مشتی . رجوع به داش مشتی شود. || نیز معنی بخشش وانعام و هدیه در ناظم الاطباء بکلمه داده شده است .
ترجمه مقاله