داغ نه
لغتنامه دهخدا
داغ نه . [ ن ِه ْ ] (نف مرکب ) آنکه داغ نهد. داغ کننده نشان را یا مداوا را یا مجازات را :
داغ نه ناصیه داران پاک
تاج ده تخت نشینان خاک .
دره ٔ محتسب که داغ نه است
از پی دوغ کم دهان ده است .
داغ نه ناصیه داران پاک
تاج ده تخت نشینان خاک .
نظامی .
دره ٔ محتسب که داغ نه است
از پی دوغ کم دهان ده است .
نظامی .