ترجمه مقاله

دانشمند حاجب

لغت‌نامه دهخدا

دانشمند حاجب . [ ن ِ م َ ج ِ ] (اِخ ) از ملازمان مسلمان چنگیزخان و پسرش اوگتای قاآن . چنگیز پیش از فتح بخارا وی را برای قبول ایلی نزد اهالی حصار زرنوق فرستاد و بنصیحت او اهالی ایل شدند و پیشکش فرستادند و از غضب چنگیز ایمن ماندند. نیز هنگامی که چنگیز در ماوراءالنهر بود این مرد را نزد ترکان خاتون مادر سلطان محمد خوارزمشاه فرستاد برسالت و پیغام کرد که او تنها با خوارزمشاه جنگ دارد و متعرض ممالک تحت اداره ٔ ترکان خاتون نیست و از او خواست که یکی از معتمدین خود را بفرستد تا خان مغول فرمان حکومت خوارزم و خراسان و مضافاف آن دو را تسلیم ملکه نماید. اما ملکه بسبب عدم اعتماد نپذیرفت . دانشمند حاجب زبان مغولی را میدانسته است چنانکه نامه ای را که یکی از منشیان بامر چنگیز به بدرالدین لؤلو والی موصل نوشته بود بمغولی ترجمه کرد و بر چنگیز فروخواندتا معلوم شود که تحریر منشی موافق تقریر چنگیز بوده است یا خیر؟ نیز رجوع شود به جهانگشای جوینی ج 1 ص 76و 162 و 174 و 186 و ج 2 ص 229 و تاریخ مغول ص 27 و 43و 93 و حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 3 صص 51 - 53.
ترجمه مقاله